سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بازگرداندن خشم با بردباری، نتیجه دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 14

دراکولا پیدا شد!!!

 


ایران اکونومیست:تصویری که مشاهده می کنید متعلق به آنتونی پرودو می باشد . او که هم اکنون در 78 سالگی در یکی از محله های ایالت کالیفرنیا در خانه ای نسبتا بزرگ زندگی می کند و بازنشسته مجله ی سورند اویک می باشد ادعا می کند در دوران جوانی در واقع نوعی خون آشام بوده است .
حوادث 1385/8/22 در محاسبه ای که ماهنامه ی دورتا با وی انجام داد او گفت : از دوران بلوغ به بعد احساس کردم از خون خوشم می آید اوایل آب تمشک یا میوه های شبیه به آن را می گرفتم و با حس اینکه خون است آن را می خوردم با تشریفات خاصی . مثلا جلوی آینه می ایستادم در اتاقم که تاریک بود و تنها شمعی روشن می کردم که رنگ محتویات لیوان و چهره ام را نشان دهد و از این کار لذت می بردم .
بعدها یعنی بین سنین 19 تا 21 سالگی از خون گنجشکها می خوردم . آنها را شکار می کردم یا از پرنده فروشی می خریدم و پس از بریدن گلوی آنها خونشان را می نوشیدم . کسی خبر نداشت ولی من از این کار لذت فراوان میبردم .
بعدها با سوزن انگشتانم را سوراخ می کردم و خون خودرا می خوردم کمی بعد با یکی از دوستان صمیمی ام که متوجه حال عجیب من شده بود در میان گذاشتم و خواستم کمی از خون خود را به من بدهد او این کار را کرد و مقدار خیلی کمی از خون خودش را در ظرفی بمن داد و گفت بیشتر از آن دیگر غیرمنطقی است و نمی تواند کمکم کند .
ولی از همان سالها تا نزدیک 34 سالگی به خوردن خون پرندگان و خودم می پرداختم و علاقه ام کم نشده بود البته نمی دانم چرا و لی چهره ام تغییر کرده بود . زیر چشمانم گود بود و دهان و زبانم سرخ بود کمی عجیب بود . د ر آن سال ازدواج کردم و بخاطر همسرم مجبور شدم دیگر خون نخورم چون مرا می دید و شاید جدا میشد . 3 فرزند هم دارم که ظاهرا هیچ کدام علاقه ای به خون ندارند . آنها در حال حاضر فرزندانی هم دارند و گاهی نوه هایم را می بینم .
حالا پس از 44 سال بیشتر شبیه خون آشامان شدم در حالیکه 44 سال است دیگر خون نخورده ام . بعضی کودکان از من فرار می کنند البته ناراحت نمی شوم زیرا در آن سالها به کسی صدمه نرساندم و بابت پرندگان هم اغلب اوقات پول داده بودم بنابراین حقی بر گردنم نیست .
پس از فاش کردن این موضوع مدتی پلیس تحت نظرم گرفت ولی وقتی با مشکلی مواجه نشد پیگیری را قطع کرد .
او لبخند زد تا ما عکسی از او بگیریم . از اینکه رازش را فاش کرده بود نه خوشحال بود نه ناراحت . می گفت : اتفاق خاصی نیفتاده است فقط دیدم بد نیست مردم بدانند دراکولا وجود دارد . اما دراکولایی که در فیلمها هست خیلی نامهربان و سنگدل است .
او تاکنون بخاطر این حسش به پزشک مراجعه نکرده بود و برایش خیلی هم مهم نبود که دلیل خون آشام بودنش در شروع جوانی تا 34 سالگی را بداند .


 نوشته شده توسط محمد تحصیلدار در چهارشنبه 85/9/8 و ساعت 1:11 صبح | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

( رؤیای 24 )
محمد تحصیلدار
عشق صدای پای ما در کوچه های تنهایی است

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 292916
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو