( رؤیای 24 )
منو بی صدا نبین ‚ صد تا ترانه با منه
تو دل هر نفسم صد تا غزل جون می کنه
می خوام از عطر تن تو نفسی تازه کنم
به سکوت شب بگو موقع خود شکستنه
پلکای سنگی من وا میشه رو به نور تو
بازم آفتاب می گیرم تو سایه ی حضور تو
توی چاردیوار گریه تو رو فریاد می زنم
پشت این پنجره ام منتظر عبور تو
حرفای روشن تو حرف حساب بود شاپرک
چشمای عاشق من اون روزا خواب بود ‚ شاپرک
آخرین فصق نفس ‚ فصل غروب بوسه ها
فصل همدستی شاخه و طناب بود ‚ شاپرک
اگه فکر کنی رسیدی تا ابد نمی رسی
اگه خوب نباشی به معنی بد نمی رسی
می شی مرداب اگه این برکه رو دریا نکنی
اگه رودخونه نشی به حرف سد نمی رسی
رو به ایینه دعا کن تا برمبه آسمون
کاری کن ابری نشه حال و هوای قصه مون
من رو با خودت ببر آخر این فاصله ها
اونجا که خسته میشه کبوتر نامه روسن
حرفای روشن تو حرف حساب بود شاپرک
چشمای عاشق من اون روزا خواب بود ‚ شاپرک
آخرین فصق نفس ‚ فصل غروب بوسه ها
فصل همدستی شاخه و طناب بود ‚ شاپرک